چگونه یک صلیب-جاده های کشور, سفر در جستجوی زمینه های مشترک جنوب

اتحادیه: یک دموکرات جمهوری خواه و جستجوی زمینه های مشترک بازگو سفر جاده گرفته شده توسط دو نفر از دوستان که می

توسط NEWSCENTERALS در 5 مرداد 1399

اتحادیه: یک دموکرات جمهوری خواه و جستجوی زمینه های مشترک بازگو سفر جاده گرفته شده توسط دو نفر از دوستان که می خواستم به کشف آنچه که در مورد امریکا و تقسیم آنها و آنچه آنها را گرد هم آورده و در سال قبل از مغلوب ساختن پیشی جستن انتخاب شد.

بعد از چند روز که تاری از رشته ها و رشته کوه های. ما صرف زمان در Bozeman, مونتانا و کاوش در پارک ملی یلوستون در باران ملایم. با کریس در چرخ ما گذشت به آیداهو که در آن ما swooped غربی در سراسر کاج پشته از Sawtooths و سنگ های آتشفشانی از دهانه از ماه یادبود ملی و حفظ.

در جنوب آیداهو ما cruised همراه بلند و صاف دره تا مجموعه ای از فلش آبی و قرمز چراغ پر یکدفعه آینه.

کریس خال خال دولت سپاهی کامیون خود را شکل تاری گرما رو به افزایش از جاده آن را به عنوان خمرهای تا سیاه و سفید پیاده رو یک چهارم مایل پشت سر ما. کریس نگاه کردن در سرعت سنج—95. معده اش تبدیل شده است. سرعت حد بود که حدود 70.

"شما می توانید به تماشای فیلم در یوتیوب پلیس بودن بیش از حد تهاجمی تیراندازی زمانی که آنها قرار نیست به شلیک گاز اشک آور به جمعیت های مسالمت آمیز."

"گه" اردن گفت: عطفی در صندلی خود را.

کریس کشیده بر روی شانه کشته موتور و تکیه داد را شکست داد.

"نگران نباش مرد" اردن مطمئن کریس به عنوان ما به تماشای یک افسر در زانو چکمه های چرم به روش ماشین. "آن محدود بود به اتفاق می افتد در برخی از نقطه."

"آیا شما می دانید که چگونه سریع شما قرار ندارد ؟" افسر گفت: پس از کریس نورد پایین پنجره.

"T-بیش از حد سریع" کریس stammered.

"مجوز و ثبت نام."

اردن rummaged از طریق محفظه دستکش غرغر چیزی در حالی که افسر بیش از نگاه کریس مجوز.

"شما دو رانندگی شده تمام شب؟"

"تقریبا" کریس گفت.

"چه شما به ارمغان می آورد در اینجا"—او نگاه مجوز—"کریستوفر?"

"ما در حال رانندگی در سراسر کشور است."

"چرا؟"

"اردن در اینجا این است که رفتن به ندیمه در عروسی خواهرش."

"مرد افتخار" اردن اصلاح بدون نگاه کردن. افسر ایستاده بود و بی صدا.

"ما هر دو در دانشکده حقوق در کانکتیکات" Chris ارائه شده و تلاش برای اشغال این سکوت.

"آقا" اردن interjected خود را جستجو نا امید ندارم من کارت بیمه, اما من می توانید سعی کنید به جلو و آن را بر روی تلفن من است."

افسر اخم کرد و گفت: هیچ چیز.

"آره من بود پدربزرگ و مادربزرگ' ماشین" اردن ادامه داد. "آنها در نیویورک زندگی می کنند. من باید آن را ترک کرده اند با آنها."

"به من مجوز خود را بیش از حد." اردن صید آن.

"انسینو?" افسر گفت.

"من وجود دارد. مانند فیلم Encino Man?" اردن کنایه سقوط تخت.

"و شما از"—افسر پایین نگاه کرد کریس مجوز دوباره—"واشنگتن?"

"من هستم از منطقه خلیج سان فرانسیسکو," کریس گفت: "اما من در زندگی سی برای چند سال پس از کالج."

"و در حال حاضر شما در کانکتیکات?"

"بله قربان."

"اما این خودرو ثبت شده است در نیویورک؟"

"بله" اردن گفت: تکیه کردن به لبخند افسر از طریق پنجره.

"در اینجا بماند."

ما هر دو تماشا به عنوان او تبدیل شده و ساخته شده برای کامیون خود را که نشسته در یک اریب با زاویه در کنار جاده. ولوو موتور کلیک و ظهور با صدای بلند آن را به عنوان سرد در زمستان گرما. کریس تماشای مشتاقانه از طریق آینه. اردن به او نگاه کرد و خندید.

"آرام مرد آن را یک معامله بزرگ نیست."

"شما هیچ وقت نمی دانید" Chris پاسخ داد: هنوز eyeing افسر. به عنوان یک نوجوان, کریس تا به حال کشیده شده است بیش از در حال اجرا یک علامت توقف در برکلی است. پلیس تا به حال ساخته شده کریس و دو نفر از دوستان نشستن روی محدود کردن به عنوان او تبدیل مادرش کبود سدان داخل به خارج است. زمانی که افسر می تواند هر چیزی را پیدا کند او لعنت و پرتاب کریس کیف پول در انزجار. "شما خوش شانس" مرد گفت: "خروج سه تن از آنها در پیاده رو.

یک لحظه بعد آیداهو سپاهی بازگشت.

"من قصد دارم به شما بخواهید به خارج شدن از خودرو" افسر گفت.

کریس چشم darted به گرفتن اردن که برای اولین بار دیدم با ترس.

"لطفا مرحله بیش از وجود دارد" افسر گفت.

کریس پا به بیرون از ماشین. افسر اشاره به کنار جاده راه می رفت و یک یا دو گام پشت سر کریس. یک دست نورانی خود را از جلد چرمی قرار دادن.

کریس چشم زیرفشار نسبت به آیداهو را چاپارل دشت. دو نفر از ما تا به حال از طریق ویسکانسین که وحشی بود و سبز. ما تا به حال رانده شده از طریق خوش هیکل صخره های در حال ظهور از ضخامت جنگل و دره پر از زمرد آب در طبقه خود را. در مونتانا کریس بود زیرفشار به خواب در صندلی مسافر به عنوان رعد و برق گذشت بیش مراتع سبز و چرخ در سایه کوه که صف جاده ها است. آیداهو مسطح بود و استارک. وجود دارد در کنار بزرگراه, کریس متوجه شن و ماسه زیر پای خود را و چگونه آن را راه داد در زیر او. آن بود بر خلاف ذغال سنگ در بزرگراه شانه در وایومینگ که در آن اردن گرفته بود عکس از پرچم آمریکا jutting از سنگ بقوم در وسط یک دریاچه است.

"آیا شما گام به ماشین من لطفا؟"

افسر فرمان جامعی کریس بازگشت به زمان حال است. او در برخورد با پلیس قبل از اما هرگز دعوت شده به یکی از اتومبیل های خود را. او سعی کرد تا انتهای درب مسافری در بر داشت و آن را کلیک کنید. او به شدت و به بلوز صندلی. همه چیز می تواند بدتراو به فکر خودش است. او می توانست دست من بسر برده و یک نخل در پشت سر من.

کابین خاموش بود به عنوان افسر پا در اطراف کامیون به صندلی راننده. او گذشت در مقابل ماشین ما که کریس می توانید ببینید اردن craning گردن خود را به تماشای. کریس رسیده برای کمربند را از عادت به پس از آن فکر می کردم بهتر از آن است. آرایه ای از سلاح ها—تفنگ ساچمه و تفنگ—درست بود را بین شانه و صندلی راننده. کریس نفس عمیق برای ثابت خود دست و آرامش خود را از خفقان ،

"به زودی من بود نقل مکان کرد و به صندلی عقب که در آن درب را باز کنید و از داخل به او فکر می کردم."

"بچه" افسر گفت: پس از حل و فصل را به خود صندلی. سکوت عمیق تر به عنوان او ساخته شده خود را راحت خود کلمه معلق در هوا مبتذل از کامیون. او نگاه مستقیم به جلو.

"هیچ کدام از این ها باعث می شود هیچ حس لعنتی."

نشستن در صندلی جلو کامیون افسر توضیح داد: معضل خود را به کریس.

"شما می گویند شما از کالیفرنیا, اما شما باید یک سی مجوز. اردن در اینجا این است که از لس آنجلس کالیفرنیا مجوز اما ماشین خود را ثبت شده است در نیویورک به نام های مختلف ، نه به ذکر است شما می گویند شما هر دو قانون آموزان است. اما این مرد اردن در حال حاضر با شروع مدرسه کسب و کار شما می تواند به توقف دادن."

او تبدیل شده و peered در کریس بیش از تفنگ ساچمه ای. کریس به طور ناگهانی او در حال برش مو خود را و یا حداقل تغییر پیراهن خود را که نمایش داده می شود عبارت برکلی سیاسی بررسی در سراسر قفسه سینه.

کریس لبخند زد ضعیف.

"این فقط اضافه کنید تا بچه."

"من می دانم آن را برای تلفن های موبایل دیوانه" کریس گفت. "با شنیدن آن با صدای بلند آن را برای تلفن های موبایل دیوانه به من بیش از حد. اما حقیقت آن است آقا. ما در یک سفر جاده ای. او است که او می گوید: او است و پس هستم."

افسر تبدیل شده بود ، کریس می تواند او را ببیند eyeing ماشین توزین درخواست ما در برابر حقایق از وضعیت غیر معمول.

"علاوه بر" او ادامه داد: "چرا چشم خود را به طوری خون?"

دوباره او به کریس خاموش نگهبان. شاید چشم های قرمز به خاطر ما بی خوابی عادات رانندگی و یا شاید آن را فقط به یک سفر ماهیگیری. هر افسر قصد ریسک رفته.

"آقا اگر شما یادآوری میکند که من در بالا و یا چیزی من می توانم به شما اطمینان دهم که من نه" کریس گفت.

"من ضمنی چنین چیزی."

کریس سقوط بازگشت. به زودی من بود نقل مکان کرد و به صندلی عقب که در آن درب را باز کنید و از داخل بهاو فکر می کردم. چرا من می گویند که ؟ شد که علت احتمالی?

کریس پشیمان تصمیم خود را به قانون کیفری ترم قبل.

"اردن معتقد است که بسیاری از مأموران پلیس نیات خوب و مراقبت عمیقا در مورد خدمت به جوامع خود."

"ماندن در اینجا" افسر گفت و سمت چپ کامیون به رویکرد اردن. کریس تماشا از مسافر صندلی رها که ناهنجار مرد او را سمت چپ به تنهایی اگر فقط برای یک لحظه. اردن از ماشین و رو به افسر. هر دو آنها را تا به حال دست خود را بر روی باسن خود را. مرد خم شد در کمی در حالی که اردن ایستاده بود و رو او. افسر صحبت قیافه برای اولین بار در ماشین و سپس در کریس و در نهایت به اردن. اردن در پاسخ با برخی از دست تکان دادن از خود. هر دو آنها تبدیل به نگاه کریس و ناگهان اردن انداخت سر خود را به عقب و کف دستان خود را به یک لبخند بزرگ بر روی صورت خود را.

"لعنت اردن" کریس گفت: با صدای بلند.

اما پس از آن افسر لبخند زد ، او beckoned برای کریس برای پیوستن به آنها و کریس پریدم پایین از کامیون.

"من به شما اجازه رفتن" افسر گفت: به کریس نزدیک شد.

کریس حیرت زده شد. اردن بعدها توضیح است که این افسر سوء ظن از بین می رود پس از او آموخته است که اردن بوده است دریایی. او ممکن است درک ما اما به او احترام اردن و کریس را جمع اوری کردن پاداش.

"یک کلمه حکیم بچه" افسر گفت: پمپاژ کریس دست. "آیا نمی شود خیلی می ترسم دفعه بعد. شما یک دانشجوی حقوق. شما می دانید آنچه اتفاق می افتد در ترافیک متوقف شود. همه که عرق و stammering به من مشکوک است."

"البته آقا" کریس گفت: هنوز متزلزل است. "من حدس می زنم آن را فقط نشان یکنواخت—آن را تهدید آمیز است."

"موفق باشید به شما هر دو."

ما رو به عقب در این خودرو به عنوان افسر کشیده دور با اسیاب لاستیک در برابر شن. او چراغهای عقب به زودی ناپدید شده در اطراف نادر منحنی در غیر این صورت خالی بزرگراه.

اردن نگاه کریس با لبخند پیروزمندانه ای. "من می دانستم که ما می خواهم به خارج شدن از آن," او گفت:.

"من رانندگی انجام می شود."

کریس پرتاب کلید به اردن و ساخته شده برای سمت مسافر.

"من نمی توانم باور کنم که او فقط به ما اجازه رفتن" کریس گفت.

بیست دقیقه پس از برخورد او هنوز هم لرزاند. اردن آورده بود ماشین تا به فوق العاده با سرعت خو فقط کمی با علم به این که این مدت طولانی خالی بزرگراه بودند در واقع گشت.

"و او چندان معقول" کریس ادامه داد.

"Yeah, پلیس می تواند خوب" اردن خندید.

"من فقط نمی مثبتی روبرو می شوند مانند که در در حالی که."

روشن بود که دو نفر از ما تا به حال به طور کامل درک متفاوت از اجرای قانون است. برای اردن پلیس به یک معنا خود مردم است. نظامی و اجرای قانون اغلب به اشتراک گذاری یک احترام عمیق به دنیا آمد از مشاغل مشابه خطرات. هر چند وجود دارد قطعا بد سیب در اینجا وجود دارد و اردن بر این باور است که بسیاری از مأموران پلیس نیات خوب و مراقبت عمیقا در مورد خدمت به جوامع خود. آنها سزاوار احترام و قدردانی برای خطرات آنها مواجه شده است.

کریس هر چند آموخته بود به احتیاط در اطراف پلیس. شده است یک افسر که دست از برچسب و داد و تورهای از ماشین خود را به کودکان و نوجوانان در کریس محله. اما در دبیرستان پس از خود را اجرا فهم کریس تا به حال همه چیز در مورد اداره پلیس اوکلند را شطرنجی تاریخچه و دیده ویدئوها از خشونت پلیس آنلاین با بیش از و بیش از دوباره. خشکیده به چشم ذهن بود تصویر اسکار گرانت 22 ساله با مرد سیاه, دروغ گفتن دستبند بر روی پلت فرم از فرویتول بارت ایستگاه فقط لحظات قبل از یوهانس Mehserle یک بارت افسر پلیس شلیک یک گلوله به ستون فقرات خود را.

اگر اردن را فرض شد که ماموران اجرای قانون بودند مناسب و معقول مردم در تلاش برای انجام یک کار در سخت ترین شرایط, کریس بود که آنها می تواند خطرناک باشد—و زمانی که آنها مورد آزار قرار گرفته, قدرت خود را, مرگبار.

"به طور کلی اگر شما در حال احترام به پلیس هنگامی که آنها را به شما بیش از چیزی اتفاق می افتد," اردن گفت. "اگر شما آنها را آقا و عمل مودب آنها ممکن است حتی به شما اجازه رفتن."

"این درست نیست برای همه است."

"منظورت چیست؟"

"خوب این یک چیز برای شما—یا من—می گویند که. این وضعیت ممکن است تبدیل شده اند بسیار متفاوت اگر ما آمریکایی آفریقایی تبار بودند."

"چگونه می تواند ما توافق بسیار و در عین حال مخالف است که به طور متوسط افسر پلیس بود ؟ "

"شاید این وضعیت را معلوم متفاوت اگر شما نیست خیلی عصبی و یا اگر من تا به حال نشده است دریایی. شما در حال جداسازی یک عامل و آن همه مهم است. نظر من این است که اگر شما به طور کلی احترام و پلیس هیچ دلیلی برای مشکوک می شود و سپس این وضعیت تقریبا همیشه روشن باشه. وجود استثنا است ؟ بله. و آنها در حال غم انگیز و وحشتناک و پلیس که اشتباهات را باید در زندان انداخته. اما آنها استثنا هستند."

"من مطمئن هستم که ما در حال صحبت کردن در مورد نادر استثنا در اینجا" کریس گفت.

"مشکل من" اردن ادامه داد: "این است که موارد استثنایی تا پایان مسلط به مکالمه به طوری که تمام پلیس به نظر می رسد نژادپرستانه و یا ضعیف آموزش دیده و یا هر چیز دیگری. آن را ایجاد یک چرخه معیوب که در آن پلیس احساس آنها تحت حمله در حالی که برخی از جوامع احساس بی اعتقاد و نامتناسب با هدف اجرای قانون است. و از آنجا که هر دو طرف احساس می کنم این راه را افزایش می دهد شانس است که اشتباهات اتفاق خواهد افتاد."

"اما آنها در حال نامتناسب هدفمند توسط پلیس" کریس گفت.

"راستش من نمی دانم که چگونه به حل کردن آمار" اردن گفت. "شما؟"

"شما حتی نمی نیاز به نگاه آمار" کریس گفت. "فقط به اطراف نگاه کنید. شما می توانید به تماشای فیلم در یوتیوب پلیس بودن بیش از حد تهاجمی تیراندازی زمانی که آنها قرار نیست به شلیک گاز اشک آور به جمعیت های مسالمت آمیز. و یا نگاهی به سابقه طولانی آن و یا گوش دادن به جوامع که در برخورد با پلیس به صورت روزانه است."

"کسانی که استثنا هستند. وحشتناک غم انگیز استثنا. و اگر کینه توزی درگیر پس از آن که شر و بد آن بازیگران باید محاکمه به حد کامل از قانون است. اما این نباید به معنی ما رنگ همه پلیس به عنوان قاتل یا نژادپرست است."

همه چیز شبیه به این برای یک ساعت یا بیشتر. هر دو از ما حفر شده در نا امید که دیگر نمی تواند به نظر می رسد به قبول امتیاز ما احساس شد آشکارا واضح است.

با غروب آفتاب ما گذشت بویز فرار از بخار و متوقف به پیدا کردن یک نیش به خوردن. خورشید حلق آویز پایین در آسمان به ما پارک شده در یک Applebee است. ما دستور داد teriyaki chicken بروید و سپس به دنبال یک محل برای تماشای غروب آفتاب. ما در بر داشت آن را در یک تف زمین درست کردن بزرگراه در کوهپایه های بلند دره. پلاستیک takeout کیسه در دست ما درهم به بالای یک پرتگاه.

"آیا شما می بینید که لوئیس و کلارک رفت و از طریق آیداهو?" کریس پرسید.

"است که می شده اند مانند 200 سال پیش است."

لحظه ای دیگر از سکون. جنگ از روز فروکش کرده بود. چیزی در مورد طلایی view—خش خش از حشرات در بلند تکان دادن علف های خاموش برای تلفن های موبایل از بزرگراه در اطراف خم—شسته بدترین روز حتی اگر فاصله هنوز وجود داشته است بین ما.

چگونه می تواند ما توافق بسیار و در عین حال مخالف است که به طور متوسط افسر پلیس بود ؟ یا چه نژادی و خشونت نگاه مانند? چگونه می تواند ما احساس جذاب احساس از توافق در داکوتای جنوبی بود و در عین حال خیلی دور از هم می آیند آیداهو? بیش از چند روز آینده دو نفر از ما را به بازنگری ایالت آیداهو سپاهی را علامت تعجب: هیچ کدام از این ها باعث می شود هیچ حس لعنتی.

گزیده ای از اتحادیه توسط Jordan Blashek کریستوفر Haugh. کپی رایت © 2020. در دسترس از کمی قهوه ای و شرکت یک اثر از Hachette Book Group, Inc.



tinyurlis.gdu.nuclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب