افسانه ای خبرنگار خارجی کریس دیکی می میرد در پاریس

تیاو سخت ترین چیز در مورد نوشتن وابسته به وفات برای کریس دیکی افسانه ای خبرنگار خارجی و دوست و همکار برای بیش

توسط NEWSCENTERALS در 27 تیر 1399

تیاو سخت ترین چیز در مورد نوشتن وابسته به وفات برای کریس دیکی افسانه ای خبرنگار خارجی و دوست و همکار برای بیش از 25 سال است که با داشتن او آن را ویرایش کنید. او را همواره در بر داشت یک راه بهتر برای من ناشیانه سعی کنید به بیان نحوه واقعا الهام بخش او برای یک نسل کامل از روزنامه نگاران او می خواست تنها به موفقیت است. یا او را مطمئنا می خواست فقط کمی بیشتر تمرکز خود را قهرمانانه گذشته به عنوان خبرنگار جنگی و یا به نقطه چگونه بزرگ پدربزرگ او بود که تعجب آور بود نقش جدید او که به طور کامل در آغوش گرفت. ما که به احتمال زیاد استدلال در مورد نکات ظریف و سپس موافقت کردند که حق با او بود.

نوشتن این بدون چوب زیر بغل دانستن او فقط صاف کردن خشن قطعات واقعا دشوار است در بسیاری از راه های. کریس, The Daily Beast, خارجی, ویرایشگر, درگذشت ناگهانی در پاریس در سن 68. او جان سالم به در با همسر مورد علاقه خود را کارول پسرش جیمز, سه نوه و خواهر خود را Bronwen و برادر کوین.

من با کریس در سال 1997 زمانی که او در پاریس سردبیر نیوزویک مجله بود و من یک استخدام جدید در رم. ما تحت پوشش تعداد زیادی از ایتالیا داستان با هم و او خواهد آمد به رم و دیدار با سطح بالا منابع و دیپلمات های او اتفاق افتاد به می دانم که در اینجا در کنار هر چیز دیگری ما انجام شد. هنگامی که ما تحت پوشش سازمان سیا دستگیری یک مصری روحانی از یک خیابان در میلان من تعقیب کردن شماره تلفن در حالی که او در حال حاضر با داشتن یک aperitivo با منبع من در تلاش برای پیگیری کردن. "بله من اینجا نشسته با کریس" به خاطر دارم که یک عامل سرویس مخفی به من گفتن در یک مناسبت زمانی که من در نهایت تعداد. من می توانم شنیدن کریس chuckling در پس زمینه. "ما شده است انتظار را برای شما به تماس بگیرید. چرا شما با ما؟" که کلاسیک کریس یک نویسنده بزرگ و ماهر ویرایشگر اما او واقعا بهترین ضرب و شتم گزارشگر من تا کنون ملاقات دوستان به spymasters و شیوخ کاردینالز و پلیس و شورشیان و روشنفکران — و او همیشه می خواستم برای هر کسی که او مربی سعی کنید به ضرب و شتم او را به یک منبع.

جمله به یاد ماندنی ترین داستان ما با هم شد مصاحبه با نخست وزیر ایتالیا سیلویو برلوسکونی که او مخفیانه تحسین در کاخ مجلل در رم و پوشش مرگ و تشییع جنازه پاپ ژان پل دوم و انتخابات بندیکت شانزدهم دومی که وقتی که من می گویند من واقعا او را ملاقات نمود. او تا به حال انجام یک تلویزیون ظاهر برای فاکس نیوز در میراث John Paul II و آنها تا به حال مورد غفلت قرار گرفته به قرار دادن فیلتر بر روی چراغ و به معنای واقعی کلمه خود سوخته قرنيه. او از من خواست تا ساعت 2 صبح و عذرخواهی از من خواست برای آمدن به اتاق هتل خود را به او را به اتاق اورژانس.

به عنوان یک خبرنگار تازه وارد به یک ارشد من به سختی می دانستم که من آنچه را که از من خواسته شد و سوار به اتاق هتل خود را برای کمک به او در حرکت جدید خود را—و خوشبختانه موقت—کوری. من به او کمک کرد تا لباس پوشیدن و پس از آن راه می رفت او را به ماشین و سوار او را به اتاق اورژانس که در آن ما نشسته همه شب تا زمانی که او می تواند دیده می شود توسط یک دکتر. آنها خود را در لباس پوشیدن چشم در باند و به من نشان داد که چگونه به آنها را تغییر دهید. من او را در زمان به عقب در اصل قرار داده و او را به تخت وجود دارد در سپیده دم صبح روز بعد برای تغییر پانسمان و او را به عقب به دکتر. برای چند روز آینده من اعمال مرهم به خود سوخته و چشم و تغییر پانسمان و همه در حالی که او به من گفت که داستان پس از داستان.

من به یاد داشته باشید جزئیات واضح او به اشتراک گذاشته شده در مورد پوشش Sandinistas که منجر به کتاب خود با کنترا: یک خبرنگار در حیات وحش از نیکاراگوئه. داستان های خود را از یک نوع روزنامه نگاری است که دیگر به نظر می رسد وجود داشته باشد که در آن خبرنگاران تعبیه شده با تروریست ها و راز های نیروهای هفته در یک زمان برای تولید یک مقاله است. و کسانی که مقالات خود بودند هیبت الهام بخش.

در طول کور طلسم او احساس می کردم که او هرگز دوباره ببینید و فقط می خواستم به صحبت کردن با درخواست من برای او ثبت و یادداشت برداری. ما صحبت در مورد آنچه آن را مانند به شاعر و رمان نویس جیمز دیکی و در مورد تابستان او در این مجموعه فیلم با برت رینولدز زمانی که آنها فیلم برداری رستگاریکه پدرش نوشت. او فقط خود را نوشته خاطرات تابستان رستگاری و داستان های خام و او صادقانه در مورد درد پدر او را نابغه و مادرش شیاطین. هر سال او را گرامی داشتند و او را مرگ غم انگیز که حس کردم خالی از سکنه او را در راه او هرگز به طور کامل به اشتراک گذاشته.

وجود دارد چند پیوند لحظات از چیزی مانند کوری موقت با یک غریبه و او سپاسگزار برای کمک تا زمانی که آن را به عنوان اتفاق می افتد به بعد او درگذشت. ما صحبت در گوشی و صبح روز بعد او در گذشت (مدت او متنفر بودم و هرگز اجازه در وابسته به وفات به جای پرسیدن: کجا رفت ؟ به همین دلیل است که مناسب است به آن شامل در اینجا).

او سپاسگزار مرد خدا را شکر برای هر فرد او ملاقات هر داستان کسی که به او گفتم هر مقاله او قادر به ویرایش به کمال و روزنامه نگاری را به عنوان آن بود و به آنچه در آن در حال تحول است. اما او سپاسگزار بود به هیچ کس بیش از همسرش کارول که بدون شک دچار خود هیجان به دنبال سال زمانی که او در معرض خطر زندگی و اندام به داستان هیچ کس دیگری خواهد بود که در نهایت گرفتن یک فرصت برای لذت بردن از او را با حواس او را پرت کمتر.

یک هفته قبل از درگذشت او, کریس میزبانی زوم مصاحبه برای جانور کارکنان با ارین Banco شگفت انگیز روزنامه نگار که خود مسیر خارجی اخبار نه چندان متفاوت از خود را دارد. قبل از اینکه از او خواسته به مصاحبه ارین من و او در طول بحث شده که چگونه بزرگ آن را به این off-the-record چت با همسالان است که من تا به حال درست شده است به عنوان بخشی از یک مصاحبه شونده. او گفت که او امیدوار به خواسته می شود به بحث هر چند از آنجا که هیچ کس می خواهم به شنیدن قدیمی خود را از داستان های جنگ. بنابراین زمانی که سردبیران نوشت و از او برای مصاحبه با ارین به جای مصاحبه خود, او به من به نام حق دور. "دیدن هیچ کس می خواهد به شنیدن داستان های قدیمی" او گفت:. خواهش میکنم متفاوت است.

کریس شروع به کار خود را در واشنگتن پست به عنوان یک کتاب نقد و بررسی ویرایشگر است. بعد به عنوان یک خبرنگار خارجی پوشش خونین جنگ چریکی در ال سالوادور او به جوآن Didion که می توان از مربی خود و محرم و با آنها او را به صرف ساعت های طولانی در پارک مرکزی بحث در مورد خود نوشتن و مشکلات با جهان است. کریس تحت پوشش هر جنگ و درگیری از مرکزی امریکا به عراق از دهه 1960 تا 1990. او و کارول زندگی در قاهره و مصر و از, که در آن او خواهد هاپ از یک کانون به دیگری تا زمانی که آنها در نهایت تصمیم گرفت که پاریس خواهد بود خود را تمام وقت پایه در 1990s. پرتره های خود از پاریس در رسانه های اجتماعی هستند و بهتر از هر کارت پستال و فقط در این ماه او تصمیم گرفت به گرد و خاک کردن یک دوربین فیلم که با او به تازگی آغاز شده ارسال خاطره انگیز عکس. یکی از آخرین, ارسال شده چند ساعت قبل از مرگ او بود که از یک زن جوان در راه رفتن سگ خود را در پاریس:

کریس انتشار هفت کتاب از جمله رمان های خون بی گناه و به جای خواب. پس از حملات تروریستی در سپتامبر. 11 هنگامی که او به طور اتفاقی در نیویورک نوشت: تامین امنیت شهراست که بعدها به عنوان حساب قطعی از اداره پلیس شهر نیویورک در طول آن دوران. آخرین کتاب او مرد ما در چارلستون: بریتانیا مامور مخفی در جنگ داخلی جنوبشد نیویورک تایمز پرفروش و او در فصل نهایی در یک پیگیری.

زمانی که روزانه وحش و نیوزویک هم ادغام شدند و او نگران بود که سبک روزنامه نگاری بود که خدمت خود را سبک خیلی خوبی بود و به زودی می میرند. اما او در آغوش رسانه های جدید و تبدیل به یکی از روزانه وحش قابل توجه ترین صدای ضبط همه چیز از تفاوت های ظریف از فرهنگ فرانسوی به آنچه که او احساس می شد که در خارج از امریکا تحت مشابه سبک رهبری او تا به حال تحت پوشش در دیکتاتوری در سراسر جهان است.

من messaged با او حدود یک ساعت قبل از مرگ او به طور ناگهانی در پاریس پنج شنبه شب. او نوشت از تلفن خود را که او تا به حال چندین حواس او را پرت" و "در خیابان" اما تا به حال موفق به تنظیم مجدد چند چیز در چه خواهد بود گذشته از هزاران نفر از قطعات او درخشان ویرایش "را به آن را روشن تر کند."

آن را از طریق اشک که کل Daily Beast تیم می گوید: خداحافظی به دوست ما و همکاران که پیشرفته است که همه ما برای زندگی بهتر. کریس بدون تو جهان کمتر کنجکاو کمتر درخشان و فقیر محل. ما هرگز شما را فراموش کرده ام.



tinyurlis.gdclck.ruulvis.net
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن