کریس دیکی بود همکار من من معلم راهنمای من و دوست من

من تا به حال هیچ کسب و کار دوستان با کریس دیکی. او افسانه ای یک خبرنگار خارجی که به نوعی نیز در بر داشت زمان ب

توسط NEWSCENTERALS در 28 تیر 1399

من تا به حال هیچ کسب و کار دوستان با کریس دیکی.

او افسانه ای یک خبرنگار خارجی که به نوعی نیز در بر داشت زمان برای نوشتن غنی تحقیق کتاب های تاریخ. من آغاز شده در روزانه وحش زمانی که من فقط از مدرسه در 21 به عنوان یک خبرنگار. پس از انجام چندین اتاق خبر کارآموزی در دانشگاه, من می خواهم با تجربه بیش از سهم من از بی پروایی و عار است که با اخبار جانبازان توجه همکاران جوان است. بنابراین من تا به حال هیچ انتظارات است که هر کسی موفق در این صنعت خواهد بود نوع است.

سپس ناگهان در 24 شدم روزانه وحش آخر هفته را سردبیر یک کار است که شامل نه تنها کار کردن با کریس در تعطیلات آخر هفته و خارجی در پوشش بلکه ارائه دو سری جدید—در مجموع جاسوس و کارتل.

می گویند من تا به حال دغل سندرم کتمان حقیقت خواهد بود. کریس شد چهار دهه ارشد من بود و تحت پوشش تقریبا هر عمده جنگ در چند دهه گذشته. من بیشتر امواج ساخته شده در روزانه وحش برای ورود اولیه به انبار کردن رایگان حبوبات.

و در عین حال در هر نوبت او سخاوتمندانه با زمان خود ایده تعارف و شاید مهمتر از خود قلم. او مرا نجات داد بی شماری در مقاطع. زمانی که بالاتر یو پی اس تا به حال برخی از به ظاهر غیر ممکن است ایده او به نحوی می دانستم کامل نویسنده او می خواهم یک بار شده است افراد با طول برخی از جنگ. اگر من تا به حال برخی از سراسر کنجکاو کنار در یک کتاب من خواندن و ذکر آن او می تواند فقط به عنوان به احتمال زیاد برای نوشتن در مورد آن برای من به عنوان اختصاص آن. (برای مثال: خود را لذت بخش اکتشاف پاریس' بیشتر رسوا نقاشی گوستاو کوربه را l'origine du Monde, و اصلی خود را مسلمان مالک.) با توجه به اختلاف در صلاحیت خود تمایل به همکاری به عنوان برابر astounds من هنوز هم.

بخش بزرگی از این کسب و کار حداقل برای من شامل ناامنی. شما با قرار دادن ایده های خود را و کلمات وجود دارد و این باعث می شود که شما باز به فوق العاده ای شک به خود (که همچنین می تواند سوخت پاسخ خواننده!). اما زمانی که من نوشت: برخی از مسخره قطعات او همیشه به حال یک تعریف. و یک تعریف از او به معنای جهان است.

من خوش شانس بوده است در نه سال در وحش تا به حال کارهایی که به من امکان کار از راه دور و بنابراین من اغلب در پاریس سه تا چهار بار در سال است. ما می خواهم برای دیدار با چند نوشیدنی های بیش از ناهار و اغلب در یک پیاده روی طولانی به دیدن برخی از ساختمان او می خواهم فقط متوجه و یا یک خیابان او احساس نمی شد به اندازه کافی قدردانی است. او می خواهم به بحث در مورد چگونه به پاریس او می دانست که در حال رشد (پدرش نوشت: Deliverance) بود در واقع خاکستری تیره به دلیل آلودگی است. فقط قبل از درگذشت او نوشته شده یک تصویر از یک ساختمان در Instagram که من هرگز دیده می شود (به احتمال زیاد چون من نمی باید پرداخت توجه دقیق به یک مک دونالد) در نزدیکی Gare Saint-Lazare.

هنگامی که ما با هم نبود واقعا چقدر ما نمی صحبت کردن در مورد. با توجه به حذف او دوست داشت در اتاق شایعات بی اساس است. نادیده گرفته شده تاریخ, یکی از موضوعات مورد علاقه (جدیدترین قطعه بود در یک مجسمه ژنرال الکس دوما نازی ها نابود شده). کریس هرگز خسته—و یا حداقل نشان نمی دهد آن را از من درخواست در مورد وقت خود را به عنوان یک خبرنگار جنگ و یا روز های شکوه از چاپ روزنامه نگاری. من مقدار زیادی از داستان های افسانه در مورد نوریگا ، گراهام و جنگ عراق من نمی توانم صبر برای گفتن بچه ها من چند روز. یکی از مورد علاقه خود را در بازگویی چگونه در تلاش به او بد گویی کردن او معروف در اسکریپت شخصیت او پرسید: کاندولیزا رایس اگر او تا به حال هر گونه تنش جنسی با جورج دبلیو بوش است. (کریس که بصورتی پایدار و محکم بر این باور بودند که رابطه جنسی و جاذبه بازی به مراتب بیشتر نقش در طول تاریخ از بسیاری از مورخان و روزنامه نگاران می خواهید به اعتراف شد و مصمم است که آن را مشروع سوال.)

او می تواند من را به یک نمایشگاه هنر و rhapsodize مورد brushwork در یک نقاشی یا gleefully باز کردن آخرین رسوایی تاب شهرستان نور—که اولاند اغلب توانایی ارائه شده است. او به من معرفی بهترین ناهار نقطه در پاریس که به عنوان سفر ویرایشگر من می خواهم خودداری از نوشتن در مورد به طوری که برای حفظ آن را برای او اما نوجوانان در نزدیکی Jardin du Palais رویال در حال حاضر باید همه لذت می برد آن را به عنوان مورد علاقه های کریس.

سخاوت خود را گسترش نمی کند فقط به من. هر کسی که من به ارمغان آورد به همراه یک وعده غذایی را با او درمان شد به عنوان اگر آنها جالب ترین فرد کریس ملاقات کرده بود در حالی که. من آن زمان به عنوان بالاترین تعریف که یک مرد که شمارش جوآن Didion به عنوان یک دوست نزدیک در نظر گرفته شده من به اندازه کافی جالب برای ارسال یک عکس از من در من sweatpants.

زمانی که یکی از خواهر گیر کرده بود به تنهایی در پاریس در طول موج گرما کریس gamely همراهی او در اطراف شهر برای یک روز زن و شوهر, جلوگیری از بزرگ برادر کابوس. وقتی که من بعد کاهش یافته است که همان خواهر در USC من نوشت: Chris ابراز ترس من پس از رانندگی در گذشته یک ردیف از frat خانه آن مرد با درک مشتاق از زندگی و پیچیدگی پاسخ داد "Hah! من می توانید تخیل خود را به بیم و هراس رانندگی در گذشته کسانی که در خانه های حیوانیو شور و هیجان خود را!" همانطور که من شروع به دست و پنجه نرم کردن با از دست دادن امروز یکی دیگر از خواهر به من گفت که سال پیش از او می خواهم نشسته در کنار او در یک زنان در کنفرانس جهانی. کریس تا به حال زده یک گفتگو با او غافل تا چند دقیقه بعد که من خواهر و برادر. اگر من در بر داشت بسیاری از انسان ها حتی کسری به عنوان جالب به عنوان کریس آیا من می خواهم به مراتب بهتر از کار من است.

کریس تا به حال, خانواده, در, d. C. منطقه از جمله نوه او نمی تواند روان به اندازه کافی در مورد. بنابراین هر زمان که او در شهر ما می خواهم سعی کنید به میزبان هم از جانوران در گذشته و حال به جشن او. گاهی اوقات آنها می شود گاه به گاه امور نوشیدن شراب. اما یک وقت ما میزبانی یک مهمانی شام به پایان رسید که با یک هیکل روزنامه نگار اساسا فریاد در مورد یک عمل جراحی مؤثر نوزاد مردان است. من هرگز فراموش نکنید که کریس نگاه ژولیده سرگشتگی که من تصور کرده بود او فکر می کرد: "آیا این جدید سی شام مهمانی؟!"

من تا به حال برنامه ریزی در زندگی در پاریس به مدت سه ماه از ماه مه تا ژوئیه این سال, اما این غیر ممکن شد به دلیل coronavirus. نیازی به گفتن ما برنامه ریزی ناهار رفت و از پنجره به بیرون به عنوان انجام برخی از گشت و گذار ما برنامه ریزی شده بود. من هیجان زده برای رسیدن به می دانم که او زرق و برق دار, همسر کارول که من می خواهم فقط یک بار ملاقات, اما کریس همیشه raved در مورد.

بنابراین به جای در صبح من ما پیوست newsroom روزانه زوم جلسات من می خواهم ثبت نام در پنج دقیقه زود چون من می دانستم که کریس خواهد بود. ما می خواهم در مورد چت هر چه خالی پاریس کوه غرب که در آن من پنهان شده و کتاب ما خواندن—اغلب بدون اینکه متوجه بقیه ارشد ویرایش تیم آمده بود و فقط می خواستم به این نکته نورد. من مطمئن هستم که من همیشه می خواهم برای پیوستن به یکی دیگر از کسانی که همه چیز بدون او.

کریس به من آموخت بسیاری از کارهای عملی. من کپی شده بود در بسیاری از ایمیل های خود را (یک عادت خود را به مطمئن شوید که هیچ کس مانده بود از حلقه) و آموخته شده از رحمت و شفقت-up-to-a-point راه از دست زدن به روزنامه نگاران. اگر من تا به حال یک داستان پیچیده است که به نظر می رسید غیر ممکن است به داد و بیداد کردن او سریع به من یادآوری می کنند که هیچ کس مانع از تمرکز بر روی یک بخش و انجام دیگر پایین خط. اما بزرگترین چیزی که او به من آموخته بود در مورد قدرت یک ژست. از مودب بودن. بودن نوع است. و هرگز ناشی از خست با یک تعریف.

او نوع آمریکایی همه ما باید آرزوی به و که می تواند جهان را تحسین. او عاشق زیبایی زشت جهان است.

من از آنها بدم میاید که مرگ ناگهانی خود را بدان معنی است که من نمی توانم به او بگویید که چقدر او به معنای به من—که با وجود وعده و بیش از من و بعد فورا رفت واز اطراف به آخرین کتاب او مرد ما در چارلستون: بریتانیا مامور مخفی در جنگ داخلی جنوب. به خصوص از کریس بود یکی همیشه هل من در پشت صحنه به دنبال یک پروژه کتاب از خود من است.

ما تمام شده است گفت: هزار بار به مطمئن شوید که شما بگویید مردم شما در مورد مراقبت که چقدر آنها به شما در حالی که شما هنوز هم شانس. پس آن را از من—چون من می خواهم یک مقدار زیادی به مطمئن شوید که او می دانست که: همیشه اجازه دهید مردم شما را دوست دارم می دانم که شما آنها را دوست دارم.

اما فقط به عنوان مهم است نوع به کسی بدانند و راه خود را در گوشه ای از جهان. شما نمی توانید تصور کنید تاثیر آن را داشته باشد.



tinyurlis.gdclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن